معنی مخروط
لغتنامه دهخدا. مخروط. م َ ع ص خراشیده شده . غیاث آنندراج منتهی الارب از اقرب الموارد . پوست کنده شده و رندیده شده . ناظم الاطباء . تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از
وعاء بطانة الربيع مخروط محطم
مخروط محطم عباءة وعاء بطانة أجزاء رسم الصور أسعار بطانة عاء مخروط محطم غرامة 7 قدم رئيس قصيرة أساسي من مخروط محطم عاء بطانة مخروط محطم جنوب أفريقيا . ارتداء أجزاء من مخروط محطم ، مخروط محطم .